کد مطلب: ۳۷۴۱
تعداد بازدید: ۱۲۰۶
تاریخ انتشار : ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۴
امر به معروف و نهی از منکر| ۱۷
چگونه می ‏توان مسئولیت انسان در قبال دیگران را به اثبات رساند؟ آیا این مسئولیت، از آن رو است که بی ‏اعتنایی نسبت به آن، به شیوع منکرات می ‏انجامد و با فاسد شدن جامعه، فساد در خود انسان هم اثر خواهد گذاشت؟ یعنی برای «مصونیت خود» باید با ایجاد آلودگی از سوی دیگران مبارزه کرد؟

حبّ و بغض الهی، محبّت و اطاعت


پیش از این گفتیم که امر به معروف و نهی از منکر تنها یک وظیفه تعبّدی نیست که از حکمت ها و ثمرات آن هیچ اطّلاعی در دست نباشد. همچنین بیان شد که به حکم اجتماعی بودن بشر، در جوامع انسانی پیوندهای اجتماعی برقرار است و همین پیوندها موجب می شود تا هر کار خوب و بدی به بخش های دیگر اجتماع سرایت پیدا کند. لذا عقل حکم می‏ کند که برای حفظ کیان جامعه از فساد و تباهی، باید با منکرات برخورد شود. هیچ یک از افراد بشر، زندگی جداگانه از دیگران ندارند. انسان مدنی بالطبع است و همه از عقاید و رفتار یکدیگر، تأثیر می ‏پذیرند. انحراف یک فرد، نه تنها خود او را ساقط می ‏کند، بلکه بر محیط اجتماعی نیز اثر گذاشته و جامعه را به سوی تباهی می ‏برد، لذا عقل فرمان می ‏دهد که همه افراد، با نظارت فراگیر خویش، جامعه را حتّی ‏الامکان حفظ کنند. شرع نیز همین وظیفه را واجب کرده است.
پایه و اساس این استدلال بر «مسئولیت انسان در قبال جامعه» قرار گرفته است. اینک باید پرسید که چگونه می ‏توان مسئولیت انسان در قبال دیگران را به اثبات رساند؟ آیا این مسئولیت، از آن رو است که بی ‏اعتنایی نسبت به آن، به شیوع منکرات می ‏انجامد و با فاسد شدن جامعه، فساد در خود انسان هم اثر خواهد گذاشت؟ یعنی برای «مصونیت خود» باید با ایجاد آلودگی از سوی دیگران مبارزه کرد؟ در این صورت، اقدام برای تأمین «مصلحت جامعه»، اصالت خود را از دست می ‏دهد و به لزوم تأمین «مصلحت خود» برمی ‏گردد و مسئولیت در برابر دیگران، به عنوان مسئولیت جداگانه ‏ای در قبال مسئولیت در برابر خود، نخواهد بود. نتیجه این تحلیل آن است که افرادی که از قوّت روحی بالاتری برخوردار بوده و به نوعی از مصونیت اخلاقی دست یافته ‏اند، وظیفه ‏ای در قبال انحرافات اجتماعی ندارند و به خصوص کسانی که دارای مقام عصمت هستند، از مسئولیت های اجتماعی معاف باشند.[1]
برای پاسخ به این سؤال و حلّ این مشکل، باید نظری به مبحث «حبّ و بغض» از منظر دین مبین اسلام بیندازیم.
 


حب و بغض فی الله
 


انسان مؤمن نه تنها نسبت به خوبی ها و بدی ها بی تفاوت نیست، بلکه حبّ و گرایش به خوبی ها و بیزاری و بغض نسبت به بدی ها، با ایمان او عجین است. فضیل بن یسار می گوید از امام صادق علیه السّلام سؤال کردم که آیا حبّ و بغض از ایمان است؟ امام علیه السّلام در پاسخ فرمودند: «وَ هَلِ‏ الْإِيمَانُ‏ إِلَّا الْحُبُّ‏ وَ الْبُغْضُ‏»، و آیا ایمان چیزی جز حبّ و بغض است؟ سپس این آیه را تلاوت فرمودند: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ‏ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ‏ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ‏ وَ الْعِصْيانَ‏ أُولئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ». خداوند ایمان را محبوب شما کرد و آن را در قلوب شما بیاراست و کفر و فسوق و عصیان را مکروه و ناپسند شما قرار داد، به تحقیق آنانند هدایت یافتگان.[2]
در روایت دیگری امام صادق علیه السّلام حبّ و بغض برای خدا و در راه خدا را اساس دینداری دانسته و فرموده اند: «كُلُ‏ مَنْ‏ لَمْ‏ يُحِبَّ عَلَى‏ الدِّينِ‏ وَ لَمْ يُبْغِضْ عَلَى الدِّينِ فَلَا دِينَ لَهُ». هر کس که بر مبنای دین، حبّ و بغض نداشته باشد، دیندار نیست.[3] امام باقر علیه السّلام ضمن آن که حبّ و بغض را نشانه خیر و سعادتمندی یا شقاوت انسان معرّفی فرموده اند، به صورت یک قانون کلّی، سرنوشت انسان را وابسته به محبّت و محبوب او می دانند: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِيكَ خَيْراً، فَانْظُرْ إِلى‏ قَلْبِكَ، فَإِنْ كَانَ‏ يُحِبُّ‏ أَهْلَ‏ طَاعَةِ اللَّهِ‏ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ‏، فَفِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُحِبُّكَ؛ وَ إِنْ‏ كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ‏، فَلَيْسَ فِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُبْغِضُكَ، وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ». هرگاه خواستی خود را بشناسی و بدانی در تو خیری هست، به قلب خویش نظر کن، اگر قلبت بندگان مطیع خدا را دوست دارد و اهل معصیت او را دشمن می دارد، این نشانه آن است که خیر در تو وجود دارد و خداوند تو را دوست می دارد، و اگر قلب تو اهل طاعت خدا را دشمن و معصیت کاران را دوست می دارد، پس بدان که خیری در تو نیست و خداوند دشمن تو است، و انسان همراه کسی است که او را دوست می دارد.‏[4]
همچنین امام صادق علیه السّلام می فرمایند: «لَا يَبْلُغُ‏ أَحَدُكُمْ‏ حَقِيقَةَ الْإِيمَانِ‏ حَتَّى يُحِبَّ أَبْعَدَ الْخَلْقِ مِنْهُ فِي اللَّهِ وَ يُبْغِضَ أَقْرَبَ الْخَلْقِ مِنْهُ فِي اللَّهِ». هیچ یک از شما به حقیقت ایمان دست نمی یابد مگر آن که دورترین مردم نسبت به خویش را در راستای محبّت به خدا، دوست داشته و نزدیک ترین مردم نسبت به خود را، در راه خدا دشمن داشته باشد.[5]
 


فراگیر بودن حبّ و بغض
 


در مجموعه آیات و روایاتی که در این زمینه وارد شده است، حبّ و بغض فی الله به عنوان پایه و اساس دینداری و سعادت معرّفی شده و این اصل مبدأ جهت گیری ها و مبنای حرکت های عملی انسان در صحنه زندگی اجتماعی و سیاسی و ... قلمداد گردیده است. بر مبنای همین بینش است که انسان از خود رسته و به خدا پیوسته و دل به دوستی او بسته، تمام مرزهای قومی، جغرافیایی، لغوی و ... موهوم و ساخته شده به دست بشر خودپرست را درنوردیده و تنها مرز واقعی را مرز بین حقّ و باطل و خیر و شر می داند و حبّ و بغض و جهت گیری های عملی خویش را بر این اساس تنظیم می کند.  انسان تربیت یافته در این مکتب جهان شمول، ناسیونالیسم و ملّی گرائی را نوعی خودپرستی می داند و برای او که از قفس تنگ خودپرستی رها شده و به آسمان بی کرانه آزادگی کامل در پرتو عبودیّت حق پرواز کرده است، تفاوت یک انسان سیاه پوست در آن سوی عالم با برادر تنی اش فقط بر اساس امتیازی است واقعی که با معیار تقوا سنجیده می شود و ملاک حبّ و بغض او نیز در همین است و بس.
از آن جا که امر به معروف و نهی از منکر بر همین شالوده پایه گذاری گردیده است، به دامنه گسترده و فراگیر، و اهداف جهان شمول این فریضه پی می بریم.[6]
 


محبّت و اطاعت
 


همرنگ شدن با محبوب و اطاعت از او نشانه محبّت واقعی نسبت به اوست و هر قدر این محبّت قوی تر باشد، این نشانه پررنگ تر و پایدارتر است. این اصلی است که در همه جای دنیا پذیرفته است. انسان عاشق جز معشوق خود را نمی بیند و جز او را نمی خواهد. هر چه را که معشوق دوست داشته باشد، دوست می دارد و از هر چه بدش بیاید، نفرت دارد. هر قدر این حالات در او قوی تر باشد، نشان از محبّت بیشتر او دارد تا جایی که گاهی آن قدر درجه محبّت و عشق بالا می رود که دیگر فرد عاشق از خود اختیاری ندارد و تمام اراده او اراده معشوق و محبوبش می شود. درجه محبّت تا حدّی اوج می گیرد که حتّی از خود نیز غافل می شود و جز محبوب کسی و چیزی را نمی بیند.
در زیارت جامعه کبیره که یادگار حضرت امام هادی علیه السّلام است و یکی از بهترین متون امام شناسی شیعه محسوب می شود، در توصیف ائمّه علیهم السّلام و بیان ویژگی های ایشان، عبارات زیبایی وجود دارد که به این مطلب اشاره دارد. مثلاً در بیان برخی از اوصاف ایشان ابتدا می فرمایند: «السّلامُ عَلی ... الْمُسْتَقِرِّينَ فِي أَمْرِ اللَّهِ‏ وَ التَّامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ/ سلام بر کسانی که در امر الهی استقرار دارند و ثابت قدم هستند و در محبّت خداوند کامل و تمام اند». و پس از آن که به درجه بالای محبّت ایشان اشاره فرمودند، به آثار و نشانه های این محبّت پرداخته و می فرمایند: «الْمُطِيعُونَ لِلَّهِ الْقَوَّامُونَ بِأَمْرِهِ الْعَامِلُونَ بِإِرَادَتِهِ/ اطاعت کنندگان از خدا و قیام کنندگان به امر او و عمل کنندگان تحت اراده اش». یعنی اهل بیت علیهم السّلام کسانی هستند که در محبّت و عشق خداوند آن چنان تمام و کمال اند که تابع محض او شده و تحت اراده پروردگار عمل می کنند، به طوری که لحظه ای اراده ایشان با اراده خداوند مغایرت ندارد.
آن چنان ممسوس در ذات احدیّت هستند که تمام فکر و ذکر و کردارشان خداوند عزّ و جلّ است و لذا حضرت حق ایشان را به عنوان تنها دلالت کنندگان و راهنمایان به سوی خویش برگزید: «إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَى سَبِيلِهِ تُرْشِدُونَ وَ بِقَوْلِهِ تَحْكُمُونَ/ فقط به سوی خدا دعوت می کنید و به سمت او راهنمایی و دلالت می نمائید و تنها به او ایمان دارید و تسلیم او هستید و به امر او عمل می کنید و به سوی راه او ارشاد نموده و تنها به قول و رأی او حکم می کنید».[7]
قرآن کریم به این حقیقت اشاره نموده و می فرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ». بگو: اگر خدا را دوست مى ‏داريد، از من پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است.[8] در تفسیر این آیه شریفه آمده است: «محبّت تنها يك علاقه قلبى ضعيف و خالى از هر گونه اثر نيست بلكه بايد آثار آن، در عمل انسان منعكس باشد، كسى كه مدّعى عشق و علاقه به پروردگار است، نخستين نشانه ‏اش اين است كه از پيامبر و فرستاده او پيروى كند. در حقيقت اين، يك اثر طبيعى محبّت است كه انسان را به سوى محبوب و خواسته ‏هاى او مى ‏كشاند، يك محبّت اساسى حتماً آثار عملى دارد، حتماً دارنده آن را با محبوب پيوند مى ‏دهد، و در مسير خواست هاى او به تلاش پرثمر وا مى ‏دارد.
دليل اين موضوع روشن است، زيرا عشق و علاقه انسان به چيزى حتماً به خاطر اين است كه كمالى در آن يافته است، هرگز انسان به موجودى كه هيچ نقطه قوّتى در آن نيست، عشق نمى ‏ورزد، بنا بر اين، عشق انسان به خدا به خاطر اين است كه او منبع و سرچشمه اصلى هر نوع كمال است، مسلّماً چنين وجودى، تمام برنامه ‏ها و دستورهايش نيز كامل است، و در اين حال چگونه ممكن است انسانى كه عاشق تكامل و پيشرفت است از آن برنامه‏ ها، سرباز زند، و اگر سرباز زد، آيا نشانه عدم واقعيت عشق و محبّت او نيست؟
اين آيه يك اصل كلّى در منطق اسلام براى همه اعصار و قرون است، آن ها كه شب و روز دم از عشق پروردگار يا عشق و محبّت پيشوايان اسلام و مجاهدان راه خدا و صالحان و نيكان مى ‏زنند امّا در عمل، كم ترين شباهتى به آن ها ندارند، مدّعيان دروغينى بيش نيستند. آن ها كه سر تا پا آلوده گناه ‏اند، با اين حال قلب خود را مملوّ از عشق خدا و اولیاء او مى ‏دانند، و يا عقيده دارند كه ايمان و عشق و محبّت تنها به قلب است و ارتباطى با عمل ندارد، از منطق اسلام به كلّى بيگانه ‏اند. امام صادق علیه السّلام می فرمایند: «مَا أَحَبَّ‏ اللَّهَ‏ مَنْ‏ عَصَاهُ‏ ثُمَّ تَمَثَّلَ فَقَالَ‏
تَعْصِي الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ‏
هَذَا مُحَالٌ فِي الْقِيَاسِ بَدِيعٌ‏
لَوْ كَانَ حُبُّكَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ‏
إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ يُحِبُّ مُطِيعٌ‏[9]

(ترجمه): كسى كه گناه مى ‏كند، خدا را دوست نمى ‏دارد. سپس اين شعر را قرائت فرمودند: معصيت پروردگار مى ‏كنى، با اين حال اظهار محبّت او مى ‏نمايى- به جانم سوگند، اين كار عجيبى است!/ اگر محبّت تو صادقانه بود، اطاعت فرمان او مى ‏كردى- زيرا كسى كه ديگرى را دوست مى ‏دارد، از فرمان او پيروى مى ‏كند.[10]
ادامه این بحث را در نوشتار بعدی دنبال خواهیم کرد، ان شاء الله.
 


خودآزمایی
 


1- حبّ و بغض فی الله را با تکیه بر روایات شرح دهید؟
2- رابطه محبّت و اطاعت را توضیح دهید؟ 
 

پی‌نوشت‌ها


[1] برگرفته از مقاله: مبانی عقلانی امر به معروف و نهی از منکر (محمّد سروش) منبع: فصلنامه علمی پژوهشی حکومت اسلامی 1381 شماره 24.
[2] الكافي (ط - الإسلامية) ج ‏2 ص 125.
[3] همان ص 127.
[4] همان.
[5] تحف العقول ص 369.
[6] برگرفته از مقاله: امر به معروف و نهی از منکر (محمّد حسن رحیمیان) منبع: پاسدار اسلام مهر 1366 شماره 70.
[7] من لا يحضره الفقيه ج ‏2 ص 610 تا 613.
[8] سوره آل عمران/ آیه 31 (ترجمه مکارم).
[9] فلاح السائل و نجاح المسائل ص 158.
[10]  تفسير نمونه ج ‏2 ص 513 و 514.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: